شعر - داستان- خاطره
چی شد
که روزگار من اینقدرمجهول شد
روز من اینگونه واژگون شد
میدانیم که میرویم – میدانیم که میگذرد
همه آنان که آمدند- رفتند
همه آنان که دیدند – بستند
همه آنان که بردند- آوردند
به آخر خط خواهیم رسید
آنجا نقطه آغار خطی دیگری است
این خط در ابتدا با توست در وسط خاموش
در پایان امیدم دو چندان است و مطمئن
آنجا که خواستی پیاده خواهی شد.
نظرات شما عزیزان: